به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصرفرهنگ؛ چند سال قبل که یزد در جریان توسعه آستان مقدس امامزاده جعفر (ع) در کانون خبرها قرار گرفته بود، پیگیر موضوع بودم. نکته جالب اینکه در آن زمان مخالفان و موافقان این توسعه اغلب یک سخن مشترک داشتند و آن «ثبت جهانی بافت تاریخی یزد» بود و حال این موضوع اتفاق افتاده است و جای آن است که به همه دست اندرکاران گذشته و حال این امر تبریک گفت.
دوست ندارم بر خلاف جریان آب شنا کنم و وقتی همه جشن گرفتهاند و تبریک رد و بدل میکنند و سعی دارند سهم خود را در این اتفاق جهانی معین کنند، مطلبی را بر خلاف میل جماعت مطرح کنم که کام عدهای را تلخ کند و ابروانی را در هم کشد، مگر اینکه پای حق آشکاری در میان باشد.
به اقتضای قاعده عقلانی دیدن همزمان سود و زیان یک اتفاق، بیایید ثبت جهانی یزد را مرور و اثرات آن را بررسی کنیم.
گفته میشود مهمترین اثر ثبت جهانی شدن یزد، شناخته شدن یزد در جهان و سیل ورود توریست به شهر و به تبع آن درآمد سرشار اقتصادی است! اگر فرض را بر این بگذاریم که زیرساختهای گردشگری یزد ظرفیت پذیرای تعداد زیادی توریست را دارد و از اثرات سوء فرهنگی تبدیل شدن یزد از شهری با بافت جمعیتی نسبتا بومی به شهری توریستی صرف کنیم، سوالی که مطرح میشود این است که ثبت جهانی دیگر میراث فرهنگی استان یعنی باغهای پهلوان و دولت آباد چه میزان موجب افزایش استقبال توریستها بوده است؟ و بر چه اساسی انتظار داریم آنچه که قبلا محقق نشده، اینبار اتفاق افتد؟ تبدیل خانه های قدیمی به هتل و کافی شاپ و اقامتگاه بوم گردی میتواند موجب ایجاد درآمد شود، ولی چند درصد از بناهای موجود در بافت چنین قابلیتی دارند؟ و سود باقی ساکنان این منطقه از این اتفاق چیست؟
اگر بخواهیم خیلی «رُک» و بدون رودربایستی سخن بگوییم، دستاورد ثبت تاریخی برای مدیران، پربار شدن رزومه و برای ان جی او ها و دوستداران خارج بافت نشینِ بافت تاریخی ، بسته شدن دست مدیران مالکان بناها برای تصرف در بافت است که به زعم آنها این منطقه را حفظ میکند. منفعت ثبت تاریخی برای مردم نیز تنها زندگی کردن در شهری با عنوان تاریخی است البته با تحمل عواقب آن. زیرا مسلما روند خالی از سکنه شدن و کم شدن تراکم جمعیت در بافت تاریخی که موجب افزایش معضلات فرهنگی و اجتماعی شده با شدت بیشتری ادامه مییابد به این دلیل که معابر و بناهای موجود در این بافت مناسب با زندگی امروز نیستند و با وضع محدودیتهای جدید نیز امکان بازسازی و مناسب سازی بافت کاملا از بین میرود. ضمن اینکه تنها مزیت انحصاری بافت تاریخی یزد که پویا بودن و جریان داشتن زندگی در آن است با تهدید مواجه شده و ثبت جهانی کمکی به پویایی بافت نخواهد کرد، همانگونه که ثبت تاریخی کمکی نکرده بود.
یکی از مشکلاتی که کارشناسان بر رفع آن قبل از ثبت تاریخی بافت تاکید میکردند اصلاح شبکه معابر در مرکز شهر و محلات است. این امر در آینده ای نزدیک منجر به کور شدن گره ترافیکی در مرکز شهر شده و از سویی دیگر امکان ایجاد ضروریاتی مانند پارکینگ و معبر قابل استفاده برای خودروها، حتی خودروهای اورژانس و آتش نشانی را از بین میبرد. البته کسانی خواهند گفت مگر لازم است همه خیابانهای یک شهر ماشین رو باشد؟ برای جواب به این سوال باید توجه داشت که در محلات قدیمی امروز، خبری از امنیت گذشته که حاصل روابط نزدیک همسایگان بود، نیست و کوچه های آشتی کنان مخصوصا در شبها مبدل به تونلهای وحشت شده اند، در ثانی آیا دوستداران بافت تاریخی حاضرند که در بافت تاریخی با این شرایط زندگی کنند؟
مشکل بعدی که از دو موضوع قبلی بسیار مهم تر است، بحث ایمنی ساکنان بافت تاریخی است، آیا فروریختن بزرگترین بنای خشتی دنیا نباید زنگ خطر را برای شهر خشت خام به صدا درآورد؟ یا اینکه احتمال وقوع زلزله در دومین شهر تاریخی دنیا منتفی است؟ مقاوم سازی در مقابل زلزله لزوما به معنای ساخت بناهایی با اسکلت فلزی و بتنی نیست، ولی آیا زمان آن فرا نرسیده که مراکز پرتعداد دانشگاهی استان راهی برای رفع تناقض میان حفظ بافت تاریخی و مقاوم سازی در برابر زلزله بیابند؟
«حق الناس» مفهومی بسیار مهم است که همواره از سوی مسئولان مورد غفلت قرار گرفته. از بین بردن امکان دخل و تصرف مالک در ملک خود بدون جلب رضایت او، پایمال کردن حق الناس است. درگیر کردن مردم و اتلاف وقت آنها در ترافیک و برای جای پارک بدون توجیه عقلانی و بر اساس طرحهایی که در آن مناقشه است، حق الناس است. بستن شارع عام حرام است و از همه اینها مهمتر به خطر انداختن جان و مال مردم، نادیده گرفتن حق حیات آنهاست.
با نگاهی به گذشته میتوان به وضوح دریافت که هرآنچه به عنوان دستاورد معرفی میشود لزوما نفع مردم را در پی ندارد. دستاورد صنعتی شدن استان که حاصل لیاقت! مدیران وقت بود، امروز برای مردم آلودگی هوا، مهاجرت حساب نشده به شهر و تشدید مشکل آب است. دستاورد رشد قارچ گونه واحدهای دانشگاهی، هجوم جوانانی به استان است که هیچ برنامه ریزی برای آنها انجام نشده و مشکلات اجتماعی این تصمیم در آینده بیش از امروز قابل مشاهده خواهد بود. تبدیل شدن استان به قطب سلامت نیز مانند سایر تصمیمات به مصلحت عده ای از خواص بود و از بین رفتن «آسایش» بهایی بود که عموم مردم برای آن پرداختند. به نظر میرسد ثبت جهانی بافت تاریخی نیز که امروز فتح الفتوح خوانده میشود، منشا مشکلات آینده شود و رهاورد دیگری باشد از مدیرانی که برخی از آنها استاد تبدیل کردن فرصت به بحران هستند.
محمد علی عبداللهی
- ۰ نظر
- ۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۶:۱۰
- ۹۴ نمایش